پروژه خرید خانه را رها کرده بودم و حالا که ترم تموم شده یک هفته ای شروع اش کردم، و با گروهی از املاکی ها روبرو شدم که تا به حال برخورد نداشتم
و دید مرا نسبت به آنان بسیار تغییر داد:
- مرد جوان موتور سواری که هیچکدام از خانه هایش را نپسندیدم اما مدام زنگ می زند و برای مواردی که خودم پیدا کردم راهنمایی ام می کند که این قیمتش خوبه ، اون نه محلش خوب نیس و ...
- مرد میانسالی که که تمام خانه ها را با من پیاده می آید و خاطرات محل را می گوید و انتظار آژانس ندارد
- پسری با بازوهای تاتو شده و انگشترهای فراوان که جلو من به هر فروشنده زنگ می زند و روی اسپیکر می گذارد و برایم چانه می زند
- زن و شوهر جوانی که مدام تکرار می کنند، پول شما کاملا مناسب است و حتما برایتان خانه پیدا می کنیم!
البته هنوز هستند آن مدل کهن و باستانی که خسته نمی سوند از گفتن:نداری بیشتر روش بذاری؟ یه مورد برات دارم محشر!
که خبر ندارن چقدر جوک براشون در توییتر ساختند و باعث لبخندم می شوند
گیس طلا...برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 10