گزارش صبح یک روز تعطیل

ساخت وبلاگ

امروز اولین روزی است که بی کارم

در جریان تابستان پر دردسرم بودید، جستجوی خانه، ماجراهای خرید خانه در تیرماه ، درگیری با صاحبخانه قبلی که پولم را نمی داد و اسباب کشی  در مرداد ماه و فورا بعدش شهریور که جلسات دفاع دانشجوها در شهرهای مختلف و پشت سر هم  و دیوانه وار

نفهمیدم کی مهر شروع شد و 

اما

امروز اولین روزی است که من پایان نامه ای برای خواندن ندارم، دغدغه مالی هنوز هست، ضامنم نتوانست مدارکش را جور کند، هفته دیگر موعد قسط آخر خونه است و من دارم دنبال ضامن جدید می گردم

اما

امروز اولین روزی است که من کار خاصی ندارم ، دیروز دوباره دکتر گوش رفتم، یادم رفت بگم تو این تابستون دوبار دیگه عنکبوت رفت تو گوشم!

بعله عجیبه ، فقط گوش من، فکر کنم در گوشم آواهایی است که عنکبوتها را فرا می خواند، اونم فقط گوش چپ، بار اول روغن زیتون ریختم و اومد دم در و دوستم گرفت کشیدش بیرون، بار دوم نیومد و رفتم اورژانس با فشار آب درش اوردن 

اما عفونت کرد و اومدم پیش متخصص شستشو داد و حالا برای چک نهایی رفتم، گفت همه چی مرتبه غیر از یک سوراخ کوچک در پرده گوش!!!

اما

امروز اولین روز تعطیل من است

رها و محدثه قرار بود بیان که بریم ارتفاعات اما محدثه مریض شده و معلوم نیست بیان

هوا ابری است و خنکای دلچسبی دارد، روستا ساکت است، حتی غازهای همسایه ساکتند، فقط باد لای گیس های بید مجنونم  می چرخد و مرا خیره کرده است

درخت کهنسال زیتونم خیلی بار داده امسال، اما آنقدر بلند است که هیچکس جرات بالا رفتن و چیدن آنها را ندارد، انجیرهای سیاه روزی یکی دو دانه می رسند و صبحانه مرا تامین می کنند، انجیرهای که زیر درخت می افتد را می اندازم برای مرغهای همسایه

امروز صبح خانم همسابه برایم غذای نذری آورد و انار شیرین  ، از لب دیوار درباره نگرانی های دخترش صحبت کردیم، تهران و خوابگاه و دانشگاه، دلداریش دادم

مهتابی را شستم ، مرغ همسایه حسابی صفا داده است به آنجا، هر چقدر هم باهاش صحبت می کنم جای پی پی تو حیاطه توجه نمی کنه و خودش را می خاراند

اما بالاخره جایی برای خوابیدن پیدا کرده، وقتی کفشهایم بوی مرغ گرفت ، فهمیدم شبها کجا ناپدید می شود،جدا باید یک فکری برای خانه اش بکنم،

دمنوش گل سرخ و برگ به لیمو درست کردم، شالی رو شانه های برهنه ام انداختم، سرما روی پوستم می غلتد و در حال گم کردن زمانم

در بی نهایت قبل از من، در تاریکی های بعد از من ، همین فرصت کوتاه بدون، حیات 

عجب  احتمال خوشایندی است، آمدن و بودن 

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 8:33