خلاصه سالی که نکوست از بهارش پیداست.

ساخت وبلاگ

اعصاب ندارم

مادرک  از وقتی آمده جن رفته زیر پوستش و مدام متلک بار بابایی می کند و فضا را متشنج می کند و من مدام در تلاش برای آرام کردن شرایط هستم

دوقلوها آمدند و شیطنت هایشان اختلاف مامان و بابا را تشدید کرده  این  وسط  

چند ساعت قبل از سال تحویل  مادرک خورد زمین و علاوه بر آش و لاش شدن صورتش، دستش هم شکست

و تمام صبح عید به دوا و درمان و شکسته بندی گذشت 

دوان دوان برای ماهی و سبزی پلو ناهار خرید کردم و مجبور شدم صحنه کوبیده شدن سر ماهی ها و شکافته شدن شکمشان در حالی که زنده بودند را بارها و بارها تا نوبتم شود تماشا کنم و گمان می کنم که ماهی خودم نیز حتی وقتی  داشتم شکمش را پر می کردم هنوز زنده بود

 در آن وضعیت غذایی نصف سوخته، نصف نپخته و بی نمک  درست کردم که خودم هم تحمل خوردنش را نداشتم و هنوز هم تصویرها  حالم را بهم می زند

به بدبختی سفره هفت سین راه انداختم در فقدان سبزه و با سمنویی که ریخت داخل کیفم و تخم مرغهایی که رنگ نداشتم برای تزیینشان و ...

طبق معمول هر سال باز هم سکوت و آرامش قبل از تحویل سال را نتوانستم تجربه کنم

خلاصه اینکه



گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 3 فروردين 1396 ساعت: 23:02