جمعه خود را چگونه گذراندید

ساخت وبلاگ

با شادمانی بیدار شدم و یادم اومد که می تونم بازم بخوابم اما بیدار بودم، رفتم حیاط و چراغها را خاموش کردم و نفس کشیدم

نفس

عطر صبح ، سرد و خوشمزه

برگشتم خونه و  تا ساعت هشت و نه در رختخواب وول خوردم و وب گردی کردم، بعد بلند شدم و رفتم توی مهتابی آب پرتقال گرفتم و فیلمش را گذاشتم اینستاگرام

بعد با شادمانی رفتم  به سراغ سبد های نهال گل که دیروز از پنج شنبه بازار خریده بودم، دو سبد شقایق، دو سبد میمون

موزیک گذاشتم و چند ساعتی مشغول بودم، دستکش و بیلچه و خاک و حلزونها و برگهای  خشک

حیاط که کارش تمام شد رفتم حاشیه دیوار کوچه را هم گل کاشتم، برای طرف دیگر باید باز هم گل بخرم

گرسنه و خسته برگشتم داخل خانه و غذای مورد علاقه ام گوجه فرنگی با تخم مرغ( املت نیستا، جدا از همه) را خوردم و رفتم در آفتاب گلیم پهن کردم و در حین گوش دادن درس اسپانیایی به خواب رفتم

بیدار که شدم  کمی قاقا لی لی برداشتم و رفتم به سمت دریاچه  ، هوا محشر و  زنان  مشغول، توت فرنگی ها را وجین می کردند، شالیزار را آماده می کردند و  مزارع کلزا هم زرد زرد شده بودند

دریاچه پر از آب شده بود ، کنارش نشستم، دراز کشیدم، به صدای قورباغه ها گوش دادم، پرنده ها و تراکتورهای که می گذشتند

خستگی ام که رفت  و آفتاب که کمرنگ شد، از راهی دیگر برگشتم به خانه

در راه از کنار چوپانان و زنان کج بیا به دست می گذشتم و سلام می دادم

به خانه که رسیدم تاریک شده بود، چراغها را روشن کردم و رمانی کاراگاهی دانلود کردم و در کنار بخاری نشستم به خواندنش

و صدای اذان روستا می آید

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 16:53