غمنامه

ساخت وبلاگ

توصیه ام اینه که برای اینکه حالتون خوب باشه، یا تهران زندگی نکنید یا حداقل از خونه بیرون نیایید

امروز من از صبح زدم بیرون و با تصاویری که تا الان دیدم به این نتیجه ای رسیدم که بالا نوشتم

زن لیف فروشی که با پسر سندروم داونش غذا می داد

پیرمردی که لنگان که در هجوم جمعیت به مترو نرسید 

نوجوانی که کیسه بسیار بزرگ نان ساندویچی را به زور با خود روی زمین می کشید

دختربچه ای که در سرمای امروز سر میرداماد با لباسی نازک روی زمین نشسته بود

نارگیل خرابی که مغازه دار کلاه بردار گرانفروش به من فروخت

کفشهای داغون پسر جوانی که در مترو کنارم نشسته بود

دستهای کارگری که برای موبایلش ارزانترین قاب ژله ای موجود را می خواست و بیست تومن برایش گران بود

ویلون نواز کوری که در با جعبه خالی از پول خیابان سرد می نواخت

و دود خاکستری که کوه را پنهان کرده بود


گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : غمنامه,غمنامه عشق,غمنامه حضرت رقیه یونس حبیبی, نویسنده : 9gistelad بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 9 دی 1395 ساعت: 9:26