گیس طلا

متن مرتبط با «به چشم برادری» در سایت گیس طلا نوشته شده است

به دلم نشست

  • همسایه روستا در زده و مرا برای جشن نوه دار شدنش دعوت می کنه،  زن در حال صحبت می گه:  فقط اهل ده را دعوت کردیم غریبه بینمون نیست دیدم مرا هم یکی از اهالی روستا می داند ,نشست ...ادامه مطلب

  • اشاره به ویزیتی که من به دکتر روانشناسم می دهم

  • داشتم ماجرای امروز را برای رها تعریف می کردم که شخصی کاملا مودبانه به من توهین کرد و من کاملا غیر مودبانه جوابش را دادم و او هم فرار کرد از اتاق بیرون رفت بعد هم شاهد ی که در صحنه حضور داشت با حیرت گفت : بدجور زدید در برجکش، چه طور اینطور با آرامش منفجر می کنید؟ رها می خنده می گه :می گفتی داداش خرج کردم براش ! ,اشاره,ویزیتی,دکتر,روانشناسم ...ادامه مطلب

  • چنان لذتی در جملات و صدا و سیمایش بود که دلم خواست امسال محرم بادیه به دست پشت در هیاتشان بشینم

  • من فقط سوار تاکسی بودم و پیرمرد راننده در بین راه اجازه گرفت که پیاده شود و خرید کند. متعجب شدم از کارش اما اجازه دادم. در بازگشت نانی خریده بود که بین ان خرما بود و انقدر تعارف کرد که من هم لقمه ای خوردم و گفتگو در باب شیرین غذا آغاز شد مرد از نان های قدیمی که ننه اش می پخت تعریف کرد و حالا غذاهایی که خودش درست می کند .   ابگوشتی که برای هیات درست می کند و بعد از پخت گوشتها، انها را از اب جدا می ,چنان,لذتی,جملات,سیمایش,خواست,امسال,محرم,بادیه,هیاتشان,بشینم ...ادامه مطلب

  • و نه خیر !تخت در اتاق کوچیکه جا نمی شه، راه به بالکن و کمد را می بنده

  • شب اول که  در پایان اسباب کشی موندم تو خونه، خوش خواب را بزور انداختم تو اتاق کوچیکه و بیهوش شدم، تا یکی دو هفته بعد که بقیه خونه را مرتب می کردم، هر شب همونجا ولو می شدم  تا وقتی نوبت اتاقها رسید،  دیدم بهتره که اتاق بزرگه بشه، اتاق خواب بنابراین  بساط تخت را این طرف آوردم و یک اتاق خواب خوشگل آبی اونجا راه انداختم  گبه قدیمی  و کتابخونه را هم بردم در اتاق کوچیکه ظاهرا همه چی سر جاشه کاملا شیک و مجلسی فقط یک نکته کوچولو وجود دارد: من هر شب تو اتاق خواب   روی تخت می خوابم، صبح ها می بینم تو همون اتاق کوچیکه ، روی گبه از خواب بیدار شدم! ,خیر,تخت,اتاق,کوچیکه,نمی,شه،,راه,بالکن,کمد,بنده ...ادامه مطلب

  • بعد هم پیغام داده تو چرا رفتن را به بودن با یک مرد ترجیح دادی

  • دختر برای اولین ناهار دعوت شده به خانه پسرخانه بسیار کثیف بوده و خود پسر هم، مشخص است که هیچ تلاشی  برای تمیزی خود و خانه نکرده استسپس مدت طولانی در وصف کمالات خود داد سخن داده و هیچ خبری از ناهار نبوده تا ساعت چهاربعد پسر گفته برم ناهار بخرمرفته بیرون برنج, ...ادامه مطلب

  • خلاصه اینکه تجربهخوبی بود و احتمالا سالی یکبار تکرارش خواهم کرد

  • خب نتیجه اولین تجربه رژیم و اولین تجربه خام گیاهخواری را باهاتون در میون می دارم دکتر به دلیل کیست ها پیشنهاد داد که این رژیم را شروع کنم و هدف کاهش وزن نبود اولا دوما  رژیم مجموعه ای است از سالاد و میوه و آجیل و   دوای  عطاری به قول شیرازی ها برای دوره بیست روزه هزینه آجیل و خرید عطاری دویست هزار ت, ...ادامه مطلب

  • حالا تو هی بچسب به کار و پول و عشق

  • اینکه همه می میریم خیلی خوب است، یک جوری حلال همه دغدغه هاست اونی که اذیتت می کنه می  میره تویی که اذیت شدی می میری چیزی که براش نگرانی بی اهمیت می شه حتی درد فراق عشقی هم کم می شه چون جفتتون می میرید بی پولی و قرض و قسط هم احمقانه می شه چون می میری  و خونه و ماشینه بی فایده می شن البته که باید برای این دو روز دنیا برنامه داشت و تلاش کرد و  اهداف و موفقیت وفلان و بیسار اما واقعا خیلی خوبه که همه می میریم،  برای همین فقط باید حالشو ببریم، چون بالاخره می میریم , ...ادامه مطلب

  • و مدام می خورن به انگشت کوچیکه دلمون

  • میز کامپیوتری که شده بود میز آشپزخونه،  یه بوفه کوچولو  که همیشه انگشت کوچیکه بهش گیر می کرد،  یه میز آرایش که پر از سوراخ سمبه های تزیینی بود که همیشه خاک توش می رفت و نمی شد پاکش کرد ، یه کتابخونه بزرگ که طبقاتش گود شده بود و رو اعصابم بود همه را دادم یک خیریه برد الان به جای خالیشون نگاه می کنم و, ...ادامه مطلب

  • به آهستگی پیر می شویم

  • با خانمی هفتاد ساله آشنا شدم که  ظاهرا آدم بالغی بود اما وقتی با او همکلام شدم، کودکی را دیدم که هنوز از دست پدرش عصبانی بود، با دوستش قهر بود و  همچنان به دنبال مردی جوان و پولدار و خوش تیپ بود! ترسناک بود، کسی که گذر زمان را نپذیرفته و هنوز در رویای سالهای دور زندگی می  کند.  این چندمین بار است که, ...ادامه مطلب

  • و حالا به نظرتون شام بخورم یا برم کپه مرگم را بذارم ؟

  • محتویات امروز شکم بنده به ترتیب زمانی از صبح تا کنون حلیم نان سنگک خاشخاشیچاییسیبکوبیده و یکی دو لقمه شنیسل و خورشت سبزینوشیدنی انبه گازدارتخمهگوجه سبزتوت فرنگیچیپس و ماست موسیرقهوهقرقورت سه مدل مختلف بجنوردی بعد از تحریردلمه داخل یخچال الان نیستش, ...ادامه مطلب

  • رها می گفت برگردیم بهش بگیم اینکه خوشمزه بود، حالا رستوران آشغالی چی تو دست و بالت داری؟

  • در بازگشت از کیاسر در شهمیزاد برای ناهار توقف کردیم، از مرد جوانی آدرس رستوران پرسیدم ، سمت چپ را نشان داد و گفت :از این ور که می روید...در بین  حرفش  گفتم : رستوران ِخوب باشه با جدیت تکرار کرد: رستوران ِ خوب؟ جهت دستش را عوض کرد و سمت راست را نشان داد و گفت: از این ور که رفتید...،،،تا خود رستورن می خندیدم , ...ادامه مطلب

  • چرا دو تا پارک به اسم طالقانی تو یک شهر هست اصلا؟

  • خب مگه خانه هنرمندان  نزدیک خیابون طالقانی نیست؟ و مگه خانه هنرمندان خودش تو یه پارک نیست؟پس می شه به همون پارک گفت پارک طالقانی دیگه نه؟یکی اینارو برای رها توضیح بده خیلی  حیرتزده است از اینکه در پارک طالقانی با من قرار داشته و من رفتم خانه هنرمندان, ...ادامه مطلب

  • طنازی به کامنت گذاران من بازگشته

  • تو اینستا گرام عکس از لاله های زرد گذاشتم و نوشتم که به قرعان مجید اینا پارسال قرمز بودنکامنت گذاشته:  به گریگوری مندل  و نخود فرنگی هایش هم قسم بخورید ما باور می کنیمتبصره:برای درک طنز جمله اش لازمه بگم مندل پدر علم ژنتیک بود؟, ...ادامه مطلب

  • خلاصه سالی که نکوست از بهارش پیداست.

  • اعصاب ندارممادرک  از وقتی آمده جن رفته زیر پوستش و مدام متلک بار بابایی می کند و فضا را متشنج می کند و من مدام در تلاش برای آرام کردن شرایط هستمدوقلوها آمدند و شیطنت هایشان اختلاف مامان و بابا را تشدید کرده  این  وسط  چند ساعت قبل از سال تحویل  مادرک خورد زمین و علاوه بر آش , ...ادامه مطلب

  • و دیوار خودش را به خواب زد...

  • مادرک بهتر است و این دست شکستگی تنها حسنی که داشت اینکه   جن از تنش رفت بیرون , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها