گیس طلا

متن مرتبط با «شه» در سایت گیس طلا نوشته شده است

نمی شه بیاریش رو گوشی مامانم؟

  • یعنی دوقلوها کشف کردن که این خانمه تو ایپد سوال جواب می ده ، قشنگ ماجرای کندی فیلم her  رخ داد: مغازه تبلت فروشی کجاست؟ این سوراخ چیه؟ فارسی بلدی حرف بزنی؟ کلاغ به فارسی چی می شه؟ عکسای منو دیدی؟ اسمت چیه؟ شماره تلفنت چنده؟ منو دوس داری؟ ,بیاریش,مامانم؟ ...ادامه مطلب

  • اسمارت گیس طلا، همیشه و هرجا

  • قیافه حیرتزده تعمیرکار کولر وقتی بهم گفت: سه روزه باد داغ می زنه ؟ چون شما دکمه ها رو برعکس می زدی، این پمپ آبه نه دور تند!,اسمارت,گیس,طلا،,همیشه,هرجا ...ادامه مطلب

  • آدمهای خوب شهر

  • دیروز تو خیابون گمش کردم، همه چی توش بود: کارت ملی، گواهینامه، کارت هدیه، عابر بانکها... برای خرید خونه داشتم وام می گرفتم و بدون کارت ملی، غیر ممکن بود، المثنی ها ماجرایی داشت خسته و جنازه تمام مسیرهای صبح را تا ظهر بازگشتم اما نبود که نبود له و لورده خودم را به خانه فرشته رساندم که پول بگیرم ازش در آنجا غمگین ولو شده بودم رو مبلها که گوشی ام زنگ خورد، یابنده رفته بود بانک و آنها با من تماس گرفتند و گوشی را دادند راننده، قرار گذاشتیم و کیف را بدستم رساند، نه یک ریال اش کم شده بود و نه حاضر شد یک ریال شیرینی بگیرد... ,آدمهای,خوب,شهر ...ادامه مطلب

  • و نه خیر !تخت در اتاق کوچیکه جا نمی شه، راه به بالکن و کمد را می بنده

  • شب اول که  در پایان اسباب کشی موندم تو خونه، خوش خواب را بزور انداختم تو اتاق کوچیکه و بیهوش شدم، تا یکی دو هفته بعد که بقیه خونه را مرتب می کردم، هر شب همونجا ولو می شدم  تا وقتی نوبت اتاقها رسید،  دیدم بهتره که اتاق بزرگه بشه، اتاق خواب بنابراین  بساط تخت را این طرف آوردم و یک اتاق خواب خوشگل آبی اونجا راه انداختم  گبه قدیمی  و کتابخونه را هم بردم در اتاق کوچیکه ظاهرا همه چی سر جاشه کاملا شیک و مجلسی فقط یک نکته کوچولو وجود دارد: من هر شب تو اتاق خواب   روی تخت می خوابم، صبح ها می بینم تو همون اتاق کوچیکه ، روی گبه از خواب بیدار شدم! ,خیر,تخت,اتاق,کوچیکه,نمی,شه،,راه,بالکن,کمد,بنده ...ادامه مطلب

  • همش که نمی شه داستان یک روز خوبو براتون تعریف کنم

  • شنگول و سرحال بیدار شدم، هوای بهاری و عطر بهارنارنج و نسیم و فیلانگفتم به مادرک زنگ بزنم حال دست شکسته را بپرسم، چنان از وضع  جسمی و روحی اش حالمان گرفته شد که جذابیت صبح به فنا رفت،گفتم کوتاه نیام، تصمیم گرفتم برم تا میدون روستا پیاده روی  , ...ادامه مطلب

  • چرا دو تا پارک به اسم طالقانی تو یک شهر هست اصلا؟

  • خب مگه خانه هنرمندان  نزدیک خیابون طالقانی نیست؟ و مگه خانه هنرمندان خودش تو یه پارک نیست؟پس می شه به همون پارک گفت پارک طالقانی دیگه نه؟یکی اینارو برای رها توضیح بده خیلی  حیرتزده است از اینکه در پارک طالقانی با من قرار داشته و من رفتم خانه هنرمندان, ...ادامه مطلب

  • تاخود شهر می خندیدم

  • امروز سرمیدانگاهی روستا  سوار پیکان به شدت داغانی شدم که راننده اش از وسط فیلمفارسی ها بیرون اومده بود، زلفهای فرفری و سیبیل آویزون ، فقط موسیقی که گوش می داد حمیرا نبودبر سر یک دو راهی  جوانی با انگشتی مصمم مسیری نشان داد که به ما می خوردراننده سوارش کرد و پسر با جدیت و خشونت پرسید که : همون  شهر می روید دیگه نه؟راننده با مکث بهش نگاه کرد و با صدای نرم و عشوه گرانه ای گفت: عزیزم اون انگشتی که نشون دادی هنوز از تو چشم من در نیومده،  باز شک داری؟, ...ادامه مطلب

  • ایشالا که امیدت ناامید نشه

  • محدثه به بچه ها ی مهد کودک گفته که موقع ریختن ماش تو آب برای سبزه عید می تونن آرزو کنناون وقت شنیده که یکی از بچه ها گفته: آرزو می کنم یه اسپایدمن واقعی بشم , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها