پرده آشپزخانه را آویزان کردم ، ماشین لباسشویی را وصل کردم، گاز را تمیز کردم ، یخچال و کابینتهای متحرک را جابجا کردم هنوز کار هست: ماشین ظرفشویی را وصل کنم و کف آشپزخانه را بشویم اما خسته شدمو خستگی ام را با دیدن گیم او ترونز برطرف می کنم: آقا این مادربزرگه,یعنی,قشنگ,انرژی,گرفتم,برم,توالت,بسابم ...ادامه مطلب
مادرک گفت یک آتشی روشن کن از رویش بپریم، حقیقتا حسش نبود گفتم بگذار فردا که دوقلوها می آیند، قبول کردشب داشتم رسم و رسوم قدیمی چهارشنبه سوری را می خواندم برایشان، رسم فالگوش را دیدمکفش و کلاه کردم رفتم سرکوچه فالگوش دیدم که به به چه خبر استبرگشتم و به زور مامان و بابایی را از جا بلند کرد, ...ادامه مطلب