بیست نفری از دوستان بیست سال پیش دانشگاه را دور هم جمع کردم در خانه شمال و لذتی می برم شگرف در انبوه گوشتهای بدنشان، چروک های صورتشان و موهای سفیدشان، آن دختران جوان سابق را جستجو می کنم و از جای پای زمان حیرتزده می شوم اما عجیب اینکه این بدن جدیدشان را بیشتر دوست دارم، سینه هایی که شیر داده، شکمهایی که زاییده، دستهایشان که از کار خانه زمخت شده با سرو صدا خرید می کنند، تصمیم برای پخت غذا می گی,پناه,دهید,زنان ...ادامه مطلب