موقعیت غریبی است عضوی از روستا بودن

ساخت وبلاگ

سر کوچه ایستاده ام، 

خانم همسایه در حال رساندن کودکش است، پنجره پایین می دهد و دعوت می کند

اقا رحمت از نانوایی بازگشته، از آن طرف کوچه  نان تعارف می کند

آقای تقی پور با وانت رد شده و دست بلند می کند و بلند احوالپرسی 

آفای قربان نژاد هم که سرویس مدرسه است و چند تا کله از پشت پنجره هایش دیده می شود به دنبالم می آید

همه اینها چسبیده به هم رخ می دهند و من  هم با صدای بلند  در حال پاسخگویی به محبت و سلام و علیک های پر سر و صدایشان هستم و می خندم

گیس طلا...
ما را در سایت گیس طلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9gistelad بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 0:04