گیس طلا

متن مرتبط با «محرم» در سایت گیس طلا نوشته شده است

چنان لذتی در جملات و صدا و سیمایش بود که دلم خواست امسال محرم بادیه به دست پشت در هیاتشان بشینم

  • من فقط سوار تاکسی بودم و پیرمرد راننده در بین راه اجازه گرفت که پیاده شود و خرید کند. متعجب شدم از کارش اما اجازه دادم. در بازگشت نانی خریده بود که بین ان خرما بود و انقدر تعارف کرد که من هم لقمه ای خوردم و گفتگو در باب شیرین غذا آغاز شد مرد از نان های قدیمی که ننه اش می پخت تعریف کرد و حالا غذاهایی که خودش درست می کند .   ابگوشتی که برای هیات درست می کند و بعد از پخت گوشتها، انها را از اب جدا می ,چنان,لذتی,جملات,سیمایش,خواست,امسال,محرم,بادیه,هیاتشان,بشینم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها